وبلاگ قبلیم توی بلاگفا بود. میخواستم مهاجرت کنم (که یعنی پست ها و اینا رو بیارم به این وبلاگ) که حوصلهام نکشید حقیقتا :)))
خلاصه که سلام ازینور.
قبلنا اغلب حالمون خوب بود. حال من، حال دوستام، افرادی که توی خیابون میدیدم، حال عموم مردم، حال خیلیا.. ولی الآن؟ به ندرت کسیو میبینم از اطرافیانم که حالشون واقعا و طولانی مدت خووب باشه.. کِی و کی قراره بیاد نجاتمون بده؟ میدونی ممکنه فکر کنی که قرار نیست کسی بیاد که درست بشه این وضعیت، قراره خودمون درستش کنیم و از آینه بپرس نام نجاتدهندهات را و این داستانا، ولی میدونی بیش از حد توانم برای بهتر شدن وضعیت جنگیدم شاید.. بیش از حد خستم، بیشتر از همه چی از خودم.. به قدری که اگه یکم دیگه ادامه بدم و جواب نده و بیفتم زمین، بعیده دیگه توان داشته باشم که بلند شم. شاید حتی دیگه نخوام که بلند شم!.. یحتمل همونجایی که افتادم بمونم و بمونم تا شاید یه روزی خواستم و تونستم که بلند شم. یه روزی که بهتر باشه ازین روزا، روشن تر باشه، صبح شده باشه.. میدونی میخوام برم. برم از همه جا، از پیش همه، اگه میتونستم از پیش خودم.. منتهی میدونم که نبودنم واسه یه عده انگشت شمار ممکنه سخت تر باشه.. میدونم حال بقیه هم خوب نیست و نمیخوام توی حالبدی هاشون تنهاشون بذارم.. کاش حال بقیه خوب باشه. ؛)