معمولی و همین.

نویسنده خوبی نیستم. شاید بهتر باشه وقتتون رو اینجا هدر ندید؛ زندگی کوتاهه :))

معمولی و همین.

نویسنده خوبی نیستم. شاید بهتر باشه وقتتون رو اینجا هدر ندید؛ زندگی کوتاهه :))

neanderthalها انسان های قوی جثه اند که قبلا توی اروپا و غرب اسیا زندگی میکردن و شونصد سال پیش منقرض شدند. حالا من نئندرسمهالم 👈🏼👉🏼

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

چند وقتیه که این سوال اومده توی ذهنم و پیش خودم خیلی بهش فکر میکنم که تعریف دقیق خیانت توی رابطه‌ای که دو نفر باهم دارن چیه. قطعا برای هر دونفر که توی رابطه‌ان این تعریف با بقیه میتونه فرق کنه به این معنی که حد و مرزی که تعیین میکنن که ازینجا به بعد فرد داره مرتکب خیانت میشه متفاوت میتونه باشه. مثلا ممکنه برای دو نفر، این که فرد مقابل هر گونه تماس فیزیکی با فردی از جنس مخالف خودش داشته باشه جزو چارچوب ممنوعه و خیانت محسوب بشه یا برای دو نفر که عقاید دیگه‌ای دارن صرف دست دادن و اینها مشکلی نداشته باشه و جفت طرفین این رو کار عادیی بدونن. یا مثلا حد و حدود کاملا دقیقی برای صحبت کردن با جنس مخالف وحود داره؟ (صحبت کردن و وارد شدن به حیطه های جنسی منظورم نیست طبعا). تا کجا دوستی یکی از طرفین با جنس مخالف خودش فاقد ایراد و خارج از هرگونه اشکاله؟ از طرفی ایا صرف احساس داشتن یک نفر برای نفر سومی به طور حتم خیانت محسوب میشه؟ مثلا شما در قدیم حسیو نسبت به کسی داشتین که به هرعلتی به سرانجام نرسیده و شما سعی کردید اون قضیه براتون تمام بشه و حالا مثلا اگه یک روز اون آدم رو اتفاقی ببینید و برای مدتی اون حس برگرده، ایا این خیانته (فرد مقابل از علاقه ی قبلی شما به اون آدم خبر داره)؟ یا مثلا با کسی وارد رابطه شدید که ببینید اوضاع چه طور پیش خواهد رفت و همدیگه رو بیشتر بشناسید و ببینید که ایا حسی که باید، وجود خواهد داشت یا نه. و بعد از مدتی که از شروع اون رابطه میگذره تازه انگار با خودتون به این صداقت میرسید که احساسات خودتون رو بفهمید و متوجه میشید که عوضِ اون آدم کس دیگه‌ای رو دوست دارید و حسی که باید در اون رابطه و برای اون آدم میداشتید برای شما وجود نداره. یا اصلا اولِ شروع اون رابطه به اون فرد علاقه داشتید و حالا نه و اون علاقه معطوف به فرد دیگه‌ایه. حالا با اون آدم صحبت میکنید که ادامه ی اون رابطه به خاطر احساساتی که برای شما وجود داره درست نیست و باید کات کنید. آیا شما خیانت کردید؟ آخه احساسات ادم که آنچنان دست خودش نیست! و باید چیکار میکردید دیگه؟.. پس صرف احساسات آدمی شاید نشه گفت خیانت کرده؟ یا نه، در هر صورت اشتباه اون ادمه چون احساساتش جزوی ازشه و خیانته؟ یا صرفا کار های ادمه که خیانت رو میسازه؟

چیز دیگه‌ای هم که ذهنمو درگیر میکنه اینه که همه ی این حد و حدود که میتونه برای یک مرد با صرف ِداشتن صیغه (چه دائم چه موقت) حل بشه! یعنی مرد میتونه رسما هر احساسی یا هر رفتاری به زن دیگه‌ای داشته باشه با این عذر که 'زن'شه (خوب یا بد بودن این رفتار رو کار ندارم الان و بحثم نیست) و فکر نمیکنم هیچکسی حتی اگه در نظرش کار مرد، کار درستی نباشه واژه خیانت رو براش به کار ببره! پس جدی، تعریف خیانت چیه؟ 

  • نارنجبی؛

تغییر همیشه یهویی اتفاق نمیفته و اغلب اینقدر ارومه که تو شاید متوجه اتفاق افتادنش هم نشی ولی همیشه هست. من هم قطعا تغییر کردم از سال پیش و این تغییر اروم و مداوم بوده و در کل؟ اره بی شک و بی لحظه‌ای تردید راضیم (دلیل انتخاب ستایش برای عنوان متن همینه).

۲۰ سالگیم در چند کلمه؟ "عجیب، تلخ‌و‌شیرین".

آٰرزو؟ از همون شب قبل تولدم که شمعیو فوت کردم و ارزوم از دست ندادن آدم های نزدیک زندگیم بود 'حس' کردم که امسال،‌ سال از دست دادنه برام. پس آرزوی عمیق قلبیم؟‌که از دست ندم امسال چیزهایی که به دست اوردم و برام مهمن. قطعا این آرزو یک آٰرزوی خشک و خالی نیست و براش تلاش میکنم و امیدوارم که در نگه داشتن کس یا چیزی که برام مهمه زور من از تقدیر و سرنوشت و این حرف‌ها بیشتر و من آدم قویِ این داستان باشم.

تلاش امسال؟‌ برقرار کردن تعادلی که سال گذشته کمرنگ تر بود.

و حس این چند روز اخیر؟ نمودار سینوسی با برد بسیار زیاد! حال شدیدا خوب و حال شدیدا بد. گریه‌ی بی‌وقفه از شادی و زار زدن.

امسال رو اگه ممکن بود تکرار میکردم؟ قطعا. 

اتفاق هایی افتاد که فکرش رو ابدا نمیکردم. میدونم که سال اینده هم ازین اتفاقا برام توی استینش داره. امیدوارم در نهایت همه یا حداقل بیشترشون تهش خوب باشه و بتونم سال دیگه همینقدر راضی و خرسند از سالی که بهم گذشته باشم و بیشتر. 

 

  • نارنجبی؛